من وبلاگ نویس نیستم
لطفاً نظر بدهيد

از وبلاگ بن بست,,,,زنده باد شعبان بی مخ

وقتی به سر کوچه مان نگاه می کنم که عده ای چماغ به دست ایستاده اند و برای مدتی هر روز غروب آنجا هستند، در دلم فریاد می زنم زنده باد شعبان بی مخ.اآری اکنون به این باور رسیده ام که اگر این چماغ بدستان حافظ نظام اند در مقابل خواست مردم، تا کشور به دست به اصطلاح خودشان اجنبی و فریبخوردگان نیافتد؟!؟ پس چه فرقی است میان چماغ بدستان امروز و چماغ بدستان دیروز؟ چه فرقی است میان شعبان بی مخ و نوچه هایش با این چماغ بدستانی که امروز همه مان در کوچه و خیابان می بینیم و فریادشان را می شنویم «آقا حرکت کن» «نگاه نکن» «بدو» و اندکی بعد هجوم شان را می بینیم که با باتوم و چماغ به جان زن و مرد و بچه و دختر و پسر افتاده اند.اچه تفاوتی است؟!!؟ شعبان بی مخ و نوچه هایش به دنبال رضایت سایه خدا بودند و اینان حافظ جانشین خدا !اروزگاری مصدق را همین چماغ بدستان خانه نشین کردند و به تبعیدش فرستادند و امروز اینان دگر بار نخست وزیری را به خانه اش فرستادند و به او انگ فریبخورده زدند. تاریخ عجیبی دارد این مرز و بوم، و جای جایش ظلم و ستم است به مردانی بزرگ که تنها جرمشان خدمت بود. حسنک ها و قائم مقام ها و امیر کبیرها و مصدق ها داشته است این مملکت. گناه این مردان چه بود که عده ای را سیم و زر دادند تا سنگ زننده شان و چماغ بر سرشان بگیرند و یا اینکه در حمام رگ ببرندشان؟!؟ مگر نه همین امیرکبیر بود که اصلاحات را آغاز کرد؟ مگر نه همین مصدق بود مه دست اجنبی را کوتاه کرد از سرمایه ملی؟ دیروز اینان فریبخوردگان بودند و چماغ بدستان حافظان مملکت، امروز همینان شده اند قهرمان ملی و شعبان بی مخ ها ارازل و اوباش.اامروز روز چماغ بدستان مردی دیگر را خانه نشین کردند و به او گفتند «فریبخورده» «برانداز» ونسبت رهبری انقلاب مخملی را به مرد محبوب امام دادند. اگر امروز امام زنده بود چه می گفت؟ آیا باز تکرار نمی کرد «آقای موسوی اینان که در مقابل شما ایستاده اندتوانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند»؟ کاش امام زنده بود سرنوشت همراهان خود را می دید. می دید چگونه فرمانده جنگ و جانشین فرماندهی او را دزد خطاب می کنند!! می دید که چگونه نماینده او در سپاه را به جوی آب انداختند!! با فرمانده سپاهش چه کردند!! و رئیس دیوان عالی کشورش کجاست!! و دادستان کل کشورش چه می کند!!و چطور ماینده تام الاختیارش را ساده لوح می انگارند!!. و نخست وزیرش را اینگونه خطاب می کنند و بالای سرش چماغ بدستی گذاشته اند تا مبادا لب بگشاید و از تو بگوید و از مرامت بخواند. از این بگوید که آیا تو هم می پسندیدی که این چماغ بدستان به جان ناموس مردم بیافتند؟ مگر ما پیرو همان علی نیستیم که وقتی خلخال از پای زن یهودی کشیدند، شمیرش بدست گرفت تا از آن زن دفاع کند؟ حال ما را چه شده است که چماغ بدستانی گمارده ایم برای ترساندن مردم و زدن مردم؟اما امروز اگر شعبان بی مخ زنده بود چه می گفت و چه می کرد؟آیا در روزگاری که چنین می بیند و چنان می شنود که فاطمه رجبی به راحتی بنی صدر را تطهیر می کند و او را پاک می شمرد؛ نمیتواند خود را پاک بداند؟حق بدهین هم به او و هم به ما که پاک بدانیم شعبان بی مخ را که او هم مانند اینان تنها به فکر حفظ حکومت بود. شعبان بی مخ پاکتر از اینان است زیرا چماغ اینان امروز خونین تر است.اپس زنده باد شعبان بی مخپ.ن. دوستان این چماغ با آن چماق فرق داره!! این چماغ خونین تر از آن چماق است