من وبلاگ نویس نیستم
لطفاً نظر بدهيد

دعواي بزرگ «امانت» و «خيانت»!

دعواي بزرگ «امانت» و «خيانت»!

اخبار كشته ها و دستگيري ها و «سربه نيست كردنها»، بسيار «وحشتناك» و «مسئوليت آفرين» است. «كانتينرهاي آهني سيّار» كه هر كدام هشت سلول انفرادي دارد، و تجهيزات مكانيزه ضدشورش بر روي تريلرهاي بزرگ در حال استقرار در شهرهاي شمال خراسان رضوي است تا زمينه سركوب مردم را مهيا كنند. در مدتي كه شوراي نگهبان از نامزدها «زمان» خريده تا به اصطلاح به «بررسي شكايات» بپردازد، نيروهاي مكانيزه ضد شورش در سطح شهرهايي كه من ديده ام و حتي در حومه مشهد مستقر مي شوند تا در موعد مقرر، بتوانند با مردم دلزده و ذلتّ كشيده ايران، سياست «مشت آهنين» را دنبال كند. آيت اله خامنه اي در نماز جمعه ديروز 29 خرداد 1388 به جاي پذيرش «رأي مردم» از نامزد دورغگو و فريبكارش «محمود احمدي نژاد» حمايت كرد و بار ديگر از دزدان آراء مردم پشتيباني نمود و با اين سخنان رسما" از تمامي شرايط رهبري و ولايت فقيه «ساقط» شد. او با اين سخنان، عدم عدالت و شايستگي هاي لازمه براي «مرجعيت ديني» را نيز اثبات كرد و نشان داد نقشه پرداز اصلي خيانت بزرگ و كودتاي 22 خرداد، شخص رهبري بوده است.

مردمي كه اين روزها نظرشان را به گفته آيت اله خامنه اي در «كف خيابانها» ابراز مي كنند، قبل از آن «آراء» خود را در همان «صندوقهاي رأي» كه ايشان توصيه مي كند، ابراز كردند. ولي آراء مردم جلوي چشمشان دزديده شد و هيچ راهي براي اعتراض قانوني باقي نماند و حتي با تقاضاي راهپيمايي آرام و قانوني مخالفت شد. اكنون مردم از ربوده شدن رأي و توهيني كه به شعورشان شده، خشمگين اند و مي پرسند: با «دزدها» چه بايد كرد؟ «رأي نه» ما را دزديده اند. «رأي نه!» ميليونها انسان را دزديده اند و «انفعال ذلّت بار» جايز نيست بلكه فارغ از شريعت و دين، از نظر «مرام انساني» هم؛ سكوت ما «حرام» است.

حالا كه دشمنان ملت «قاعده بازي جوانمردانه» را بر هم زده اند؛ شخص آيت اله خامنه اي با سخنان صريحش در نماز جمعه، ديگر مسئول «تمام هزينه هاي» آن هستند و نه هيچكس ديگري. مردم با حركتهاي مسالمت جو و مدني، خواستار پايان دادن به دروغ و فريبكاري و سوءاستفاده هاي مدام از دين و قدرت و منابع ملي شدند، ولي حاكمان نه گوششان «كر» بود و نه چشمشان «كور». آيت اله خامنه اي قطعا" شنيدند و ديدند صداي آرام مردمي كه بدنبال «سرنوشت امانت» خود بودند و هستند. اما كودتاچيان به نقشه خيانت خود ادامه دادند و باور نكردند همين «مردم آرام» اگر به يكباره بخروشند؛ حاكمان خيانتكار حتي مثل صدام حسين فرصت نخواهند كرد «سوراخي» را در قعر زمين بيابند و در آن «پنهان» شوند.

مردم حالا به خوبي مي دانند ديگر فرقي نمي كند طرفدار كروبي باشند يا ميرحسين موسوي. اين هر دو «نماد نه!» مردم به بازي هاي فريبكارانه و دروغهاي مضحك دولت نهم بودند و حالا ديگر مردم دريافته اند عامل اصلي دزديده شده آرايشان شخص مقام معظم رهبري است؛ مردم دريافته اند كه حتي با ابطال انتخابات، ديگر نمي توان دوباره به خيانتكاران اعتماد كرد تا به «تجديد انتخابات» راضي شوند، آبها از آسياب بيفتند، مردم دلسرد از صندوقهاي رأي قهر كنند و آنها در نمايشي ديگر، «قانوني بودن» خود را با يك «رأي نمايشي» ديگر تثبيت نمايند.

حالا كه به رأي ما چنين خيانت بزرگي كرده اند، تا زماني كه آقايان ميرحسين موسوي و مهدي كروبي «امكان دفاع» از آراي مردم را دارند(كه من مي گويم دارند)، «بسم الله»! همانند هفته گذشته «پيشاپيش» صفوف ملت راه بيفتند و «منّت پيشوايي» اين مردم به ستوه آمده را با جان ودل بپذيرند. اما اگر به هر دليلي «امكان» نداشتند، يا با بازداشت و «گروگان گيري» نزديكان و دوستان و همفكران آنها مجبور شدند كوتاه بيايند و يا خداي نكرده حتي اگر «سركوب» و كشته شدند؛ اين حركت ملي تا پس گرفتن حق ملت ادامه مي يابد.

جمله ام را در حضور شما و براي تأكيد بر يك نكته مهم اصلاح مي كنم. «ما» بايد تا پس گرفتن رأي مان، به اين حركت «ادامه مي دهيم».«ادامه مي يابد» شايد تلويحا" به اين معنا باشد كه يعني ديگران براي ما كاري مي كنند و حركتهاي مردم، خودبخود «ادامه مي يابد» و فردا فقط اگر سودي داشت، سهمي هم به ما ميرسد! اما «ادامه مي دهيم» يعني «هر كاري» كه لازم است مي كنيم تا خودمان حق خودمان را پس بگيريم.

سخنان تهديد آميز آيت اله خامنه اي نشان داد وي شأن رهبري پدرگونه امام خميني را به عنوان «چتري فراگير» براي تمام ملت ايران ندارد و ديگر با زبان امانتداري و صفا نمي شود با خيانتكاران سخن گفت.

با «گرگهاي باتوم بدست» كه فتواي كشتن گرفته اند، نمي شود با لحن «التماس و تمنا» سخن گفت! ما همچنان با «سكوت» راهپيمايي و تحصن مي كنيم و نمي گذاريم اين گرگها؛ به سادگي جوانهاي ما را بدَرند و ببرند و سربه نيست كنند؟ ديگر نمي گذاريم از روي جويي كه «دوباره» از خون بچه هاي ما جاري كرده اند، بگذرند؟ لحظه اي، فاجعه تلخ كوي دانشگاه تهران را در 18 تيرماه 1378 به ياد بياوريد. «حكومت احمدي نژاد» كه فقط در همين چهارساله ما را به «ذلت ملي» كشانده، «تاوان» و نتيجه همان «انفعال ننگيني» است كه «من و تو» و سايرين در جريان كشته شدن «بچه هاي ملت» در كوي دانشگاه كرديم. اين ديگر يك «بازي» نيست! دعواي بزرگ «امانت با خيانت» است. «تاوان آن سكوت» در ماجراي 18 تير78، تجّري و بدرفتاري بيشتر حاكميت، بسته شدن صدها روزنامه و زنداني شدن و فراري شدن و غربت نشنين بهترين سرمايه هاي اين ملت بود. تاوان آن سكوت، «تحّمل حكومت» كسي بود كه قامتش براي قباي رياست جمهوري ايران، خيلي «حقير» است. امروز بايد به «جبران» آن انفعال ننگين، به دفاع از بچه هايمان در دانشگاه و كوي برويم.در دانشگاههاي شهرهاي ديگر، به دفاع از فرزندانمان برويم كه مي خواهند از دزديده شدن «رأي» ما جلوگيري كنند و از «رأي ما» دفاع كنند.

بايد انفعال را كنار بگذاريم. از اين دشمنان زندگي، ادامه اين «زنده بودن» را «گدايي نكنيم». آنهايي كه فرصت «زندگي كردن» را سالهاست از ما «غيرخودي ها» گرفته اند؛ به زنده بودن ما رضايت نمي دهند و امروز و فردا هر يك از منتقدان را به نحوي از پا در مي آورند و سربه نيست مي كنند. بايد باور كنيم پذيرش اين «خيانت»، مصداق كامل «زنده به گوري يك ملت» است. اين زنده به گور شدن را قبول نكنيم. تمام ذلتهاي ملت ما، « تاوان» همان انفعال ننگين است كه بعد از هر بار تجاوز حاكميت به حقوق ملي و شهروندي مان در طول اين 20 سال پيشه كرديم. كساني كه «آزادي ذلت بار» امروز را «به عنوان صدقه» قبول مي كنند و «بي عملي» پيشه مي كنند؛ نگويند «با من كه كاري ندارند!» به ياد داشته باشند، فردا كه اين «باتوم بدستان گرگ صفت»، حمايت و حضور مردم را سركوب كنند، «قلدران» به «يكايك» ما و شما رحم نخواهند كرد و «هر صداي محتملي» را خاموش مي كنند.نگوئيد «به من چه!» اين بار بگوييد:«از من چه كاري ساخته است؟» بپرسيد از من چه كاري ساخته است تا جلوي «پيروزي خيانت بر امانت» بايستم؟ دست از «بُهت» و «بي عملي» برداريد كه «كيهان» نوشت «اين بهت است؟! تازه كجايش را ديده ايد؟» و رهبر در نماز جمعه به تمام مخالفانش اعلام جنگ داد كه براي هميشه بساط «امانت و عدالت» را از ايران بر مي چيند. امروز «خيانت» يقه «امانت» را چسبيده و بايد پاي «پس گرفتن» رأي خودمان كه آن را به نفع حاكميت خود و نظام «مصادره» كرده اند، بايستيم. گريختن از صحنه و بي عملي امروز ما، «تاوان» بسيار بزرگي دارد. «جريمه» بسيار سنگيني دارد. با خودمان فكر كنيم كه امروز براي نجات ايران، نجات خودتان، نجات فرزندانتان، چه كاري بايد انجام بدهيم؟ همان يك «كار كوچك» خودمان را انجام بدهيم و منتظر ديگري نباشيم. امروز نشستن ذليلانه ما، «رمز نابودي» ماست كه از هم جدا و غريبه مان كرده اند و حالا «وقت يكدلي» است. يكدلي براي دفاع از «امانت» در مقابل وقاحت و سبُعيت «خيانت».

هرچند بايد با اين حاكميت، با «زباني ديگر» بايد سخن گفت. اما تا وقتي موسوي و كروبي و خاتمي در صحنه «فعال اند»(نه اينكه با گروگانگيري و فشار آنها را به سكوت مجبور كنند) همراه آنها هستيم، و با احترام به اين «مال باختگان» به روش سياسي آنها «اقتداء» مي كنيم و «راهپيمايي سكوت» و «تحصن» و «الله اكبر شبانه» را تا پيروزي «سكوت بر عربده كشي» و «امانت بر خيانت» و «مرّوت» بر «قمه كشي و جنايت» ادامه مي دهيم. غير از اين باشد بايستي در انتظار سركوب گسترده بزرگترها و جوانترها و زنده به گور شدن يك ملت بمانيم. اين بار اما «تاوان انفعال» من و تو، «خيلي خيلي سنگين تر» از آن است كه فكرش را بكنيم. دست به كار «نجات كشور» شويم.نجات ايران با راهپيمايي سكوت و تحصن، نجات «همه» ماست.

بابك داد/ 31 خرداد 88 / تهران